ترجمهپذیر در برابر ترجمهناپذیر
برای بسیاری از زبان آموزان و علاقهمندان به زبانهای خارجی، ترجمه موضوعی بسیار جذاب است. آیا به راستی، یک رمان که از زبانی به یک زبان دیگر ترجمه میشود، به خوبی نسخه اصلی است؟ آیا میبایست تمام کلمات را به زبان دیگر ترجمه کرد؟ آیا غیر قابل ترجمه بودن برخی اصطلاحات و عبارات امری واقعی است؟
بارها و بارها شنیدهایم که آثار پوشکین، شاعر و نویسنده بزرگ روسی را باید به زبان روسی بخوانیم تا بهتر درک کنیم. ولی به راستی چرا؟
چرا همه کلمات را نمیشود از زبانی به زبان دیگر ترجمه کرد؟ گاهی مترجم به دلیل لحن تند و کلمات رکیک، قادر به ترجمه کلمات به زبان دیگر نیست و این امر یکی از ملاحضات ترجمه است. در این مقاله منظور چنین کلماتی نیستند بلکه در هر زبانی کلماتی وجود دارند که از لحاظ زبانشناسی بار معنایی خاصی دارند و بدون درک فرهنگ آن زبان، نمیتوان کلمات مورد نظر را به زبان دیگر ترجمه کرد. آیا میتوان هنگام انجام ترجمه فارسی به انگلیسی فعل «فال گرفتن» را بهراحتی ترجمه کرد؟ آیا ترجمه تخصصی کامپیوتر معادل مناسبی برای عبارت «data granularity» پیدا کرده است؟ آیا با انجام ترجمه انگلیسی به فارسی کلمهی بسیار پرمفهوم «Singularity» به واژهی «تکینگی» میتوانیم عمق مطلب و مفهوم آن را بهخوبی انقال دهیم؟ ترجمهپذیر بودن یا ترجمهناپذیر بودن اصطلاحات و لغات یکی از سوالات اساسی بسیاری از افرادی است که با ترجمه متن یا ترجمه مقالات علمی سروکار دارند.
چه کلماتی غیر قابل ترجمه هستند
با جستجویی ساده در اینترنت متوجه خواهید شد که افراد زیادی در سراسر جهان، موضوعات جالبی را مطرح میکنند و معتقدند که برخی از کلمات قابل ترجمه نیستند. در این زمینه وبلاگهای مختلفی نیز وجود دارد.
کلمات هوشمندانه و اعجاب آوری وجود دارند که در زبان انگلیسی، غیرقابل ترجمه تلقی میشوند. در واقع این کلمات را میبایست به صورتی طولانیتر و پیچیدهتر در متن انگلیسی به کار برد. بسیاری از کلمات غیر قابل ترجمه نیستند، بلکه فاقد کلمه معادل در زبان انگلیسی میباشند.
ترجمه یا تعریف؟
ترجمه در واقع انتقال یک زبان به زبان دیگر است ولی در این انتقال چه چیز ترجمه و چه چیز تعریف محسوب میشود؟ آیا تفاوتی بین این دو وجود دارد؟
در برخی از مواقع ترجمههای طولانیتر را به عنوان تعریف مطرح میکنند. به راستی تفاوت ترجمه و تعریف در چیست؟
در واقع در ترجمه، احساس و برداشت مترجم از کلمه، به طور صریح بیان میشود. ولی در تعریف، حالت و یا ماهیت کلمه در یک حوزه معنایی، شرح داده میشود. اجازه دهید تا با ذکر مثالی موضوع را روشنتر کنم:
وقتی که کلمه روسی toska را معنی میکنیم کلماتی از قبیل بدبختی، خستگی، اشتیاق و غم و اندوه را در نظر میگیریم. انتخاب معنی مورد نظر کاملاً بستگی به متن دارد. به نظر شما این انتخاب ترجمه است یا تعریف؟ یا شاید هر دو؟
کلمه اسپانیایی duende اغلب در لیست کلمات غیر قابل ترجمه قرار میگیرد؛ و بهعنوان «نوعی قدرت جادویی و اسرارآمیز که شنونده را مجذوب میکند» مطرح میشود. در این مورد آیا از ترجمه استفاده شده یا به راستی به وصف کلمه پرداخته شده است؟
کلمه فرانسوی dépaysement در لغت به معنای منظره میباشد.Le dépaysement de François est total, il visite la Chine، اما در این جمله: «فرانسیس به چین مهاجرت کرده است». معنایی کاملاً متفاوت را ایجاد کرده است.
به بیانی دیگر تعریف، تمام اسمهایی است که به زمینهی متن وابسته است و به عنوان بهترین ترجمه از آن استفاده میشود. برای اینکه تفاوت بین ترجمه و تعریف را درک کنیم میبایست در مورد زبان صحبت کنیم نه کلمات.
به کلیشهها نه بگویید
یکی از بزرگترین چالشهایی که کلمات غیر قابل ترجمه ایجاد کردهاند این است که این کلمات گنجینههای ارزشمند وابسته به زبانشناسی بوده و سرشار از استنتاجهای فرهنگی هستند. در اکثر مواقع این کلمات، بیش از حد عجیب وجالب و زیبا و پر از احساس هستند. برای مثال کلمه آلمانی Waldeinsamkeit، به معنای احساس خوشِ تنها بودن در جنگل است. شاید تصور کنید که در یک جنگل تاریک، تک و تنها، سرگردان شدن نمیتواند احساس خوبی را ایجاد کند. نکته اینجا است که کلمات غیر قابل ترجمه، حتی اگر تعریف شوند نیز، به رمز و رازهای فرهنگی اشاره میکنند که از درک ما خارج است. بدون درک صحیح فرهنگی، هیچ انگلیسی زبان و یا فرانسوی زبانی نمیتواند مفهوم حس تنها بودن در جنگل را به درستی درک کند.
به دلیل استفاده صرف از ترجمه بدون درک فرهنگی، برداشتهایی کاملاً اشتباه از بسیاری کلمات وجود دارد. کلماتی نظیر Waldeinsamskeit، Schadenfreude، Backpfeifengesicht را با یک کلمه نمیتوان معنا کرد. در ترجمه باید از کلیشه رها شد و به تعریف کلمات از جهت فرهنگی پرداخت تا از بار اشتباهات کاسته شود.
برخی از کلمات را حتی اگر تعریف کنیم نیز نمیتوانند در شنونده تصویر ذهنی درستی را ایجاد کنند. این امر به دلیل تفاوتهای فرهنگی و عدم اطلاع از دیگر فرهنگها است.
برای مثال: ترجمه یک متن روسی در رابطه با وان حمام و بخار آب را در نظر بگیرید. چطور میتوانید کلمه (веник) venik را ترجمه کنید. venik یک نوع جارو است. در واقع نوعی ترکههای برگ دار است که بهتر است از شاخههای خشک شده تهیه شود و برای لذت بردن و تجدید بخارآب در حمام روسی به کار میرود. ترجمه کلمه venik به معنای جاروب در این متن کاملاً اشتباه است و احتمالاً تصاویر ذهنی خنده داری را ایجاد خواهد کرد.
اگر زمینه فرهنگی مناسبی وجود نداشته باشد، ترجمه کلمه به کلمه متون نمیتواند راه مناسبی باشد. کلمات غیر قابل ترجمه در تمام فرهنگها وجود دارند و مختص زبان خاصی نیستند. به طور کلی ممکن است کلمات منفرد قابل ترجمه نباشند، اما یک زبان ترجمه پذیر است. دقت و صحت ترجمه ارتباط مستقیمی با درک فرهنگی و زبانشناسی دارد. مهم نیست که در یک متن، چه حواشی پیرامون کلمهای خاص وجود دارد. بلکه مهم این است که ترجمه روان و شیوا بوده و بتواند حس خوشحالی و رضایت را به وجود آورد.
به نظر شما آیا کلماتی غیر قابل ترجمه وجود دارند؟ در زبان فارسی چه کلماتی را میشناسید که غیر قابل ترجمه باشند؟ نظراتتان را با ما در میان بگذارید.
دانلود رایگان مقاله از ایران پیپر
|این کلمات گنجینههای ارزشمند وابسته به زبانشناسی بوده و سرشار از استنتاجهای فرهنگی هستند.|
|نکتته اینجا است که کلمات غیر قابل ترجمه، حتی اگر تعریف شوند نیز، به رمز و رازهای فرهنگی اشاره میکنند که از درک ما خارج است.|
این دو جمله به طور خلاصه و ساده از نظم پیچیدهای صحبت کردن و هایلایتشون کردم! مرسی*